strangelove
در گذشته مرا برادرى بود که در راه خدا برادریم مى‏نمود . خردى دنیا در دیده‏اش وى را در چشم من بزرگ مى‏داشت ، و شکم بر او سلطه‏اى نداشت ، پس آنچه نمى‏یافت آرزو نمى‏کرد و آنچه را مى‏یافت فراوان به کار نمى‏برد . بیشتر روزهایش را خاموش مى‏ماند ، و اگر سخن مى‏گفت گویندگان را از سخن مى‏ماند و تشنگى پرسندگان را فرو مى‏نشاند . افتاده بود و در دیده‏ها ناتوان ، و به هنگام کار چون شیر بیشه و مار بیابان . تا نزد قاضى نمى‏رفت حجّت نمى‏آورد و کسى را که عذرى داشت . سرزنش نمى‏نمود ، تا عذرش را مى‏شنود . از درد شکوه نمى‏نمود مگر آنگاه که بهبود یافته بود . آنچه را مى‏کرد مى‏گفت و بدانچه نمى‏کرد دهان نمى‏گشود . اگر با او جدال مى‏کردند خاموشى مى‏گزید و اگر در گفتار بر او پیروز مى‏شدند ، در خاموشى مغلوب نمى‏گردید . بر آنچه مى‏شنود حریصتر بود تا آنچه گوید ، و گاهى که او را دو کار پیش مى‏آمد مى‏نگریست که کدام به خواهش نفس نزدیکتر است تا راه مخالف آن را پوید بر شما باد چنین خصلتها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشى گرفتن . و اگر نتوانستید ، بدانید که اندک را به دست آوردن بهتر تا همه را واگذاردن . [نهج البلاغه]
  • پیوندها
    • صفحه اول
    • پیام رسان
    • پارسی بلاگ
    • اوقات شرعی
    • پست الکترونیک
  • عناوین یادداشتهای
    • دوستان...
    • سادگیت...
    • آدمها...
    • خنده هات...
    • شب...
    • عناوین یادداشتها[19]
  • بایگانی
    • فروردین 92[2]
    • اردیبهشت 92[6]
    • اردیبهشت 94[1]
    • تیر 94[5]
    • ویرایش
  • پیوند دوستان
مدیر وبلاگ
 
strangelove
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 0
بازدید دیروز : 21
کل بازدید : 8767
کل یادداشتها ها : 19
خبر مایه


لحظاتم .....
arezoo


اولین دیدگاه را شما بگذارید
شب...   




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ