توی دنیایی نامردی دختری نابینا بود که
یه دوست پسری داشت دوست پسرشو
خیلی دوست میداشت بهش میگفت
اگه من چشم بینا داشتم برا همیشه
باهات میمونم بعد از مدتی یکی پبدا شد
چشماشو داد به دختره وقتی دختر
تونست ببینه دید دوست پسرش
نابیناست به پسره گفت برو دیگه
نمیخوام ببینمت پسره وقتی داشت
میرفت لبخند تلخی زد وگفت:
مواظب چشام باش.